درد من را بگذارید به شیداییخویش ساغرم را بگذارید به اغوایی خویشچه هراسی ست مرا درد دمادم بدهند؟خو گرفته به غمم صرف شکیبایی خویش عشق فرموده که رسوای جهانی بشومحال من را بسپارید به رسوایی خویش همچو فواره که در اوج بیفتد ز غروردر سقوطم ز نفس های تماشایی خویشمن همان خشت فرو ریخته از زلزله امکه دگر نیست در اندیشه ی برپایی خویش ای خدایم...
ما را در سایت ای خدایم دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : shab-miayedo بازدید : 66 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 23:26